Saturday, 26 November 2011

Home sweet home

هوووووم ميريم خونه ب جديد، منو مامان دوتايي، ذوق دارمممممم

Thursday, 24 November 2011

اميرحسين

سر كار دو تا ايراني بيان
يكيو بشناسي يكيو نه! نيم ساعت داري سروشون ميكني
بالاخره يارو يه چيزي ميخره ميره! كارت بانكشو جا ميذاره، بعد از چند ساعت تحقيق ميفهمي طرف عشق جديد دوست پسر سابقت بوده!!!!!!
فاااااااك
اون داره دروغ ميگه!
من مطمئنم!!!!
اون داره دروغ ميگه...
واااااي...

Tuesday, 22 November 2011

Sprained Ankle

پاااام به فنا رفت
از لاك پشتم اروم تر راه ميرم.

Thursday, 17 November 2011

Swarovski

ميگه اگه اين فرم پر كني بهت ١٠٪ تخفيف ميديم، چون اينجا كار ميكني، پر كه ميكنم ميبينم تاريخ آفر تا ١٠ روز ديگست،
يهو مياد ميگه پس نوزده سالته، بريم بيرون؟
من اينجوري :|

سردمه

روزا ميگذره
تند تند
گذرشو از تموم شدن ورقه هاي قرصاي هرشبم ميفهمم، از تموم شدن ورق قرص ضد حاملگي،
از نزديك شدن به روزي كه حقوق ميگيرم،
خوبه
بده
نميدونم

Tuesday, 15 November 2011

يا من زيادي مستقلم يا بقيه زيادي خنگ و دست پاچلفتي!

مريضم يه ذره، يوني نرفتم، بي حالم.
به سرحد مرگ دلم تيك زدن با يكي ميخواد.

Monday, 14 November 2011

هوووومممم كلي چيزه جديد دارم ولي،
بابا؟
مامان؟
من؟
اميدوارم عادت كنيم.
اميدوارم خوشحال باشيم.
الان اشكم در مياد،
مامان .
بابا.


Tuesday, 8 November 2011

٣

خانواده ي ما، يه ذره مذهبين، اعتقادين،
ما
لباس بازنميپوشيم، در عين حال از اين دولت گه هم تنفر داريم، ميخوام بگم اعتقدمون برميگرده از ١٠٠ پيش، خانواده ي من كه همه واقعا خفنن، من فقط هنريم. هرمدل دكتري داريم، تعريف نيست ، كلا اينم، اگه بازاريم باشن و بدون تحصيلات ولي آبرومند هستن و نرمال و بزنم به تخته همه موفق.
تو هر خانواده اي مشكل پيش مياد، كدورت و هرچي، ولي با همهي اينا هواي همو داريم،
تو اين وسط يكي دو نفر خب مث ما نيسن، يكيشون كه كارگرداني ميخوند دانشگاه تهران كلا عوض شد، با دوست دخترش زندگي ميكرد تو ايران، بعد يه ازدواج عجيب كرد ٢ سال پيش، يه هانومي كه فكر نكنم تاحالا لباس بسته پوشيده، رو پايً پسراي فانيل ميشينه،، همه شوك شدن، ٢ سال گذشت ، كلي خودمون سرزنش كرديم كه پشت سر دختر مردم حرف زديم، ديشب فهميديم، يه رابطه ي. ٣ نفره دارن ، من دهنم باز موند، يه خانومه ديگه هس تو اين رابطه، يعني تو فيس بوك زن و دهتره ددن اين ريليشن شيپ، و عكس ٣ نفري ميذارن، و حتي بحس ميكنن كه اره اقا من بايو سكچوالم، دو تا زن باهم ميخوابن فاميل ماهم حال ميكنه، دو تارو ميكنه توش، الان حالم داره به هم ميخوره، اين ننگ خانواده ي ماست، واي اگه همه بفهمن، واااااي

Saturday, 5 November 2011

لاك پشت من كو؟
واقعا كو؟

تولدمو كنسل كردم، بخاطر ادمايي كه فكر ميكنم درستن، ولي نيستن. جالبيش اينه اگه ميگم كنسل شده انتظار دارن بگم چرا! و وقتي نميگم باز ميگن چرت ، من همه چيمو به همه نميگم، حتي شما دوست عزيز،
سركار ميرم، سخته! اجازه نشستن نداريم، پاهام درد ميگيره... خيلي...
دانشگاهم كه يه طرف، ديگه به هيچي نميرسم!
نه دوست نه ابرو تميز كردن،
خدا كنه بريم خونه ي جديد هرچه زودتر...
خسته ام

Thursday, 3 November 2011

WEEKEND

اين آخر هفته من به فاك ميرم از خستگي،
كار
دانشگاه
پارتي

برم ديتو پارو صفا بدم

Tuesday, 1 November 2011

مردمِ بي دل، اما پر دردُ دل

Twitter , Facebook , Blog ,
من نميدونم اين مردم چي دارن خودشونُ خفه ميكنن تو اين پابليك سايتا !
اصلا منظور من نيستم.

ليلا فكر كرده بچه گير اورده، lol
وسطپاييز پنكه روشنِ، يكي بياد آب يخ بده دستم، هوووووم.