Tuesday 8 November 2011

٣

خانواده ي ما، يه ذره مذهبين، اعتقادين،
ما
لباس بازنميپوشيم، در عين حال از اين دولت گه هم تنفر داريم، ميخوام بگم اعتقدمون برميگرده از ١٠٠ پيش، خانواده ي من كه همه واقعا خفنن، من فقط هنريم. هرمدل دكتري داريم، تعريف نيست ، كلا اينم، اگه بازاريم باشن و بدون تحصيلات ولي آبرومند هستن و نرمال و بزنم به تخته همه موفق.
تو هر خانواده اي مشكل پيش مياد، كدورت و هرچي، ولي با همهي اينا هواي همو داريم،
تو اين وسط يكي دو نفر خب مث ما نيسن، يكيشون كه كارگرداني ميخوند دانشگاه تهران كلا عوض شد، با دوست دخترش زندگي ميكرد تو ايران، بعد يه ازدواج عجيب كرد ٢ سال پيش، يه هانومي كه فكر نكنم تاحالا لباس بسته پوشيده، رو پايً پسراي فانيل ميشينه،، همه شوك شدن، ٢ سال گذشت ، كلي خودمون سرزنش كرديم كه پشت سر دختر مردم حرف زديم، ديشب فهميديم، يه رابطه ي. ٣ نفره دارن ، من دهنم باز موند، يه خانومه ديگه هس تو اين رابطه، يعني تو فيس بوك زن و دهتره ددن اين ريليشن شيپ، و عكس ٣ نفري ميذارن، و حتي بحس ميكنن كه اره اقا من بايو سكچوالم، دو تا زن باهم ميخوابن فاميل ماهم حال ميكنه، دو تارو ميكنه توش، الان حالم داره به هم ميخوره، اين ننگ خانواده ي ماست، واي اگه همه بفهمن، واااااي

No comments:

Post a Comment