Tuesday 3 January 2012

شب بيداري

من بهخودم نظر دارم، والا! يه وري كه ميخوابم اين سينه ميوفته رو اون سينه بعد وسطشون خيلي باحاله! من به خودم نظر دارم.

دانشگاه شروع شد.
امروز مامان يهو پرسيد دلت واسه عليرضا(بابام) تنگ شده؟ ميخواستم يهو بزنم زير گريه ها، گفتم نميخوام جواب بدم.

از صبح فرهود هي تكست داده، ميگم من نميدونم چرا اين همه تكست ميدي ، ميگه برگرد، ميگم عمو يك سالو خورده اي شد من گذاشتم رفتم هنوز تو ميگي برگرد.
واسه كي اينارو مينويسم خدا ميدونه!
به توئيتر معتادم!!!

تمبرهندي خريدم زياد خوردم الان شكم درد دارم،
اها اها انقدر امروز باد و بارون اومدااااااا كه الانم داره مياد، منو رسما هل ميداد جلو،

خل ديگه بوس به خودم شب خودم بخير

No comments:

Post a Comment